حسادت‏ ‏به‏ ‏گربه

مردی از این که زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود ، یک روز گربه را برد و چند تا خیابان آن طرفتر ول کرد ، ولی تابه خانه رسید،دید گربه زود تر از اون برگشته خونه،اینکار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند ،از چندین پل و رودخانه و پارک و...گذشت.آخر شب زنگ زد و به زنش گفت:اون گربه کره خرخونه هست؟ زنش گفت:آره. مرد گفت:گوشی رو بده بهش ، من گم شدم!
نظرات 2 + ارسال نظر
taghi&naghi دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 15:41

شبیه‏ ‏همین‏ ‏اتفاق‏ ‏برامنم‏ ‏افتاده‏ ‏بود‏!‏

تارعنکبوت یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 21:48

هه‏ ‏هه‏ ‏هه‏ ‏ههههههه‏ ‏هـــــــــــه‏

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.